جدول جو
جدول جو

معنی زنگ زدودن - جستجوی لغت در جدول جو

زنگ زدودن(چَ / چِ رِ / رَ کَ دَ)
برطرف کردن زنگ و کدورت. جلا دادن. پاک و درخشان کردن:
دانش آموز و بخت را منگر
از دلت بخت کی زداید زنگ.
ناصرخسرو.
سخن را تا نداری صاف و بی رنگ
ز دلها کی زداید زنگ و زنگار.
ناصرخسرو.
دیار مشرق و مغرب مگیر و جنگ مجوی
دلی بدست کن و زنگ خاطری بزدای.
سعدی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(چَ کَ / کِ دَ)
زنگار گرفتن فلز و آیینه و جز آنها. اکسیده شدن. (فرهنگ فارسی معین). فراهم آمدن چرک و زنگ و زنگار در فلزات و جز آن. (ناظم الاطباء). زنگ برآوردن آهن و مانند آن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). تشکیل یافتن قشری موسوم به زنگ بر سطح فلزات مخصوصاً آهن به سبب تأثیر هوای جو. زنگ زدن اساساً یک عمل اکسیداسیون است که در آن فلز با اکسیژن هوا ترکیب میشود. برای اینکه زنگ زدن معتنابه باشد وجود رطوبت ضروری است و ظاهراً وجود گاز کربنیک نیز اهمیت دارد. وقتی که آهن در مجاورت هوای مرطوب قرار گیرد ماده ای به رنگ خرمایی مایل به قرمز به سرعت بر سطح آن تشکیل می گردد. این طبقه رفته رفته می ریزد و عمل در سطح جدید تجدید میشود. برای حفاظت فلز در مقابل زنگ زدن بعضی رنگها یا روغن بکار میرود و نیز میتوان سطح فلز را با پوشش محافظی از فلزی که در مقابل زنگ زدن مقاومت دارد پوشانید. (از دایره المعارف فارسی) :
تیغ مردانگیت زنگ نزد
گل آزادگیت خار نداشت.
مسعودسعد.
، نواختن زنگ. به صدا درآوردن زنگ. (فرهنگ فارسی معین). آواز برآوردن از جرس ودرای. (ناظم الاطباء). به آواز آوردن زنگ و درای و زنگله. زنگ را به آواز داشتن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) ، کف زدن و دستک زدن در تحسین. (ناظم الاطباء) ، به آفت زنگ مبتلا شدن کشت. زنگ پیدا کردن غلات به علت دوام باران و ابر. مبتلا به زنگ شدن حاصل از گندم و جو و مانند آن. (یادداشت بخطمرحوم دهخدا). رجوع به زنگ شود
لغت نامه دهخدا
(سُ رَ / رِگِ رِ تَ)
گندزدایی کردن. ضدعفونی کردن
لغت نامه دهخدا
تصویری از گند زدودن
تصویر گند زدودن
گند زدایی کردن ضد عفونی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زنگ زدن
تصویر زنگ زدن
((زَ. زَ دَ))
زنگار گرفتن فلز و آیینه و مانند آن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زنگ زدن
تصویر زنگ زدن
يتّصل
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از زنگ زدن
تصویر زنگ زدن
Chime, Ring, Rust
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از زنگ زدن
تصویر زنگ زدن
carillonner, sonner, rouiller
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از زنگ زدن
تصویر زنگ زدن
dzwonić, rdzewieć
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از زنگ زدن
تصویر زنگ زدن
鳴る , 錆びる
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از زنگ زدن
تصویر زنگ زدن
звонить , ржаветь
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از زنگ زدن
تصویر زنگ زدن
ঘণ্টা বাজানো , বেজে ওঠা , জং ধরা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از زنگ زدن
تصویر زنگ زدن
گھنٹی بجانا , بجنا , زنگ لگنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از زنگ زدن
تصویر زنگ زدن
สั่นระฆัง , ดัง , สนิมขึ้น
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از زنگ زدن
تصویر زنگ زدن
kengele, kuita, kutuama
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از زنگ زدن
تصویر زنگ زدن
çalmak, paslanmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از زنگ زدن
تصویر زنگ زدن
종을 울리다 , 울리다 , 녹슬다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از زنگ زدن
تصویر زنگ زدن
להצלצל , לצלצל , להחליד
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از زنگ زدن
تصویر زنگ زدن
鸣响 , 响铃 , 生锈
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از زنگ زدن
تصویر زنگ زدن
membunyikan lonceng, berbunyi, berkarat
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از زنگ زدن
تصویر زنگ زدن
घण्टी बजाना , बजना , जंग लगना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از زنگ زدن
تصویر زنگ زدن
läuten, klingeln, rosten
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از زنگ زدن
تصویر زنگ زدن
дзвонити , іржавіти
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از زنگ زدن
تصویر زنگ زدن
repicar, sonar, oxidarse
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از زنگ زدن
تصویر زنگ زدن
suonare le campane, suonare, arrugginirsi
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از زنگ زدن
تصویر زنگ زدن
repicar, tocar, enferrujar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از زنگ زدن
تصویر زنگ زدن
luiden, bellen, roesten
دیکشنری فارسی به هلندی